دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
بیخود از شعشعهی پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلّی صفاتم دادند
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی! آن شب قدر که این تازه براتم دادند
بعد از این رویِ من و آینهی وصف جمال که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب؟ مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند!
هاتف آن روز به من مژدهی این دولت داد که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
این همه شهد و شکر کز سخنم میریزد اجر صبریاست کز آن شاخ نباتم دادند
همّت حافظ و انفاس سحرخیزان بود که ز بند غم ایام نجاتم دادند
74629 بازدید
16 بازدید امروز
10 بازدید دیروز
59 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian